❤نفس ما امیرمحمد❤❤نفس ما امیرمحمد❤، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ღ❤ღکودکانه های پسرم ღ❤ღ

5 ماهگی امیر محمد

ورودت به 5 ماهگی مبارک عشق مامان پری       انشالله که هزار ساله بشی فدات بشم من هزار تا بوس واسه صورت نازت مامانی بعد از یه هفه تاخیر بلاخره  مامان تونست یه سری به وبلاگت بزنه البته این یه شهفته تاخیر مامانی موجه موجه هستش و اما حکایت منو بابای وامیر محمد تو این یه هفته ما یکشنبه هفته گذشته عازم سفر بودیم واسه کرمانشاه که از اونجا بریم شهر مامان وبابایی واسه عروسی عمه خدیجه سفرمون هوایی بود وتو اولین بار بود که داشتی سفر با هواپیما را تجربه میکردی البته یه بار ه تو یه ماهگی خواستم ببرمت که دکترت قدغن کرد که خیلی هم به مزاجت خوش نیومد آخه از وقی که سوار شدیم در حال گریه ک...
28 ارديبهشت 1393

شیر نخوردن امیر محمدم

سلام مامانی  دیروز بار هم منو بابایی بردیمت دکتر قربونت برم مامانی که کلافه ام کردی واسه شیر نخوردنت به توصیه خاله مریمت<دوست مامان پری>به دکتر گفتم که بی اشتهاییت ممکنه ماله کم خون شدنت باشه که  آقای دکتر یکم لحن صداشو تند کرد که ای خانم چقد حساسید شما!! اگه کم خون باشه که از  صورتش معلومه بعدش که پلکتو آورد پایین ونشون منو بابایی داد گفتش که اگه صورتی کم رنگ باشه یعنی کم خون نیستی بعدش لبهاتو نشون داد که قرمز بود و گفت بچه اگه کم خونی داشته باشه لبش قرمز نیست خلاصه مامانی هر کاری کرد واست آزمایش ننوشت وگفت بچه ات ما شاالله سالم سالمه فقط یکم بد اخلاقه قربونت برم اینکه اخم...
20 ارديبهشت 1393

بد اخلاق شدن پسری

مامانم چند وقته ناجور بد اخلاق شدی بردمت پیشه دکترت منو بابایی که از شیر نخوردنت کلافه شده بودیم آقای دکتر در کمال خونسردی لبتو برد بالا به منو بابایی نشون داد که داری میری به استقبال دندون در آوردن البته معلوم نیست عشقم دندونهای نازنینت کی بیرون بزنن من   وبابایی  که بی صبرابه منتظریم امیرم آخه تحمل اذیت شدن تو رو نداریم النته بیشتر بابایی خوشبحالت مامانی بابایی خیلی دوست داره من که  حسودیم میشه   ...
15 ارديبهشت 1393

دوست دارم امیر محمدم

مهربونم،            نازنینم، بهترینم.                       عشقم، امیدم، جونم.                                           با توام ، با تو، دنیای من.   میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و نمی دونم چند سال، چند ماه...
14 ارديبهشت 1393

تو را بیشتر از همه کس دوست میدارم

پسرم آرامش زندگیم   ای قبله گاه عشق من....   ای نازبین ترینم....   بی تو زیستنی برای من ممکن نیست   کاش میتوانستم از چشمهای تو سیراب شوم   ای خورشید سرزمین عاشفی من   دلبندم   دوستت دارم برای همیشه           ...
14 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

سلام مامانی بعد کلی تنبلی بلااخره واست وبلاگ رو راه انداختم میخوام تو این وبلاگ از خاطرات شیرین با تو بودن بنویسم البته اگه قول بدی پسر خوبی  باشی که مامانی بتونه وقت آزاد داشته باشه
11 ارديبهشت 1393
1